جدول جو
جدول جو

معنی کمری شدن - جستجوی لغت در جدول جو

کمری شدن
(رَ دَ)
شکستن یا سخت آسیب دیدن کمر. به یکی از فقرات پشت عیبی پیدا آمدن از گرانی بار برداشته. آسیبی سخت به کمر رسیدن که سپس راست نتواند ایستاد و باری نتواندبرد. ضعیف و ناتوان و سست شدن از کمر. منحرف شدن مهره های پشت از جای. از کمر سست و ضعیف و علیل و بیمار شدن. شکستن یا عیب ناک شدن از کمر. فالج و بی حس شدن کمر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، مجازاً، ناتوان و سست و مغلوب گردیدن: هزار کرد کمری می شود تا... تعبیری مثلی است یعنی بسی رنج باید برد تا... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کمری شود
لغت نامه دهخدا
کمری شدن
شکستن یا سخت آسیب دیدن کمر
تصویری از کمری شدن
تصویر کمری شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپری شدن
تصویر سپری شدن
پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن، برای مثال هرچ آن سپری شود سرانجام / خواهی قدمی و خواه صدگام (نظامی۳ - ۵۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
(رِ دَ)
مؤثر افتادن
لغت نامه دهخدا
تصویری از کشتی شدن
تصویر کشتی شدن
دست و پا زدن در آب بشنا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکفی شدن
تصویر مکفی شدن
کفایت شدن بانجام رسیدن، از میان رفتن: (و چون شر این حادثه ان شا الله مکفی شود) (مرزبان نامه. تهران. چا. 1 ص 185)
فرهنگ لغت هوشیار
دیده شدن دیده شدن: مرئی از بخت من نشد خط عیش دیده بخت ناتوان باشد، (وحشی)، آشکار شدن هویدا شدن ظاهرشدن: در خلال این احوال ستاره ذو ذوابه ای در آسمان در برج قوس مرئی شد
فرهنگ لغت هوشیار
با گوهر شدن ثروتمند گردیدن، جواهر فروش شدن، اصالت یافتن نژاده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مریض شدن
تصویر مریض شدن
مریض گردیدن: بیمار شدن بیمارشدن ناخوش گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عملی شدن
تصویر عملی شدن
بانجام رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاری شدن
تصویر طاری شدن
آمدن از جایی که ندانند یا از جایی دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
روانیدن سچیدن روانشدن سرازیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپری شدن
تصویر سپری شدن
بسر رسیدن بپایان بردن تمام شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمری شدن
تصویر عمری شدن
خشمگین شدن غضبناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
((شُ دَ))
روان شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
Gush, Stream
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
jaillir, couler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
พุ่งออกมา , ไหล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
pulika, kutiririka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
솟아나다 , 흐르다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
噴き出す , 流れる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
להתפרץ , לזרום
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
बहना , बहना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
memancar, mengalir
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
sprudeln, strömen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
stromen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
brotar, fluir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
zampillare, scorrere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
jorrar, fluir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
涌出 , 流动
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
tryszczeć, płynąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
литися , текти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
хлынуть , течь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
ঝরে পড়া , প্রবাহিত হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی